ایجاد نقشه راه برای سازمانها ابزاری ضروری برای هر کسب و کاری است. چرا که به تجسم جنبههای مختلف فعالیتهای تجاری، اندازهگیری پیشرفت و چگونگی دستیابی به اهداف سازمان کمک میکند. نقشه راه کسب و کار به سازمان با استراتژیهای روانشناس صنعتی و سازمانی کمک میکند آنچه را که برای تبدیل چشم انداز یک شرکت به واقعیت نیاز است و در چه زمانی برنامهریزی کنند. نقشه راه برای سازمانها ذاتا انعطاف پذیر است. بسته به مرحله بلوغ کسب و کار و… میتواند به همان اندازه که سازمان نیاز دارد جزئی یا عمیق باشد. نقشه راه کاربردهای فراوانی برای سازمان دارد؛ از مدیریت وظایف روزانه گرفته تا دستیابی اهداف استراتژیک بلندمدت. اما طراحی یک نقشه راه برای بسیاری میتواند پیچیده باشد که برای سهولت کار، میتوان به راهنمای ایجاد نقشه راه برای سازمانها مراجعه کرد.
نقشه راه سازمانی، طرحی است که نشان میدهد چگونه جنبههای مختلف فعالیتهای تجاری منجر به دستیابی به اهداف نظاممند میشود. افرادی که مسئول حوزههای خاص هستند، مدیران ارشد و مدیران اجرایی باید همه عملیات تجاری را مرور کنند. بنابراین ایجاد یک نقشه راه تجاری در تجزیه و تحلیل عملکرد یک شرکت و ارزیابی پتانسیل آینده آن حیاتی است. در حقیقت از نقشه راه برای ترسیم برنامههای آینده برای دستیابی به اهداف و پیگیری و ارزیابی پیشرفت استفاده میشود. البته طرح تجاری (business plan) با نقشه راه تجاری متفاوت است. طرحهای تجاری، بلندمدت هستند در حالی که نقشههای راه بر اهداف و مقاصد کوتاه مدت تمرکز دارند. طرحهای تجاری شامل اطلاعاتی در مورد امور مالی شرکت است، اما نقشه راه نیازی به جزئیات یا جامع بودن ندارد؛ فقط باید یک ایده کلی از آنچه سازمان باید انجام دهد، ارائه دهد.
ایجاد یک نقشه راه کسب و کار میتواند کاری دلهره آور به نظر برسد، به خصوص اگر مطمئن نباشید از کجا شروع کنید. اما آنقدرها هم که به نظر میرسد پیچیده نیست! به منظور سهولت ایجاد یک نقشه راه، در ادامه راهنمای گام به گام ایجاد نقشه راه برای کسب و کار را از منظر روانشناسان صنعتی و سازمانی آوردهایم:
یکی از اولین گامها در نقشه راه کسب و کار این است که چشم انداز، اهداف بلند مدت و استراتژی خود را در جای خود قرار دهید. بدون این، ایجاد اهداف و وظایف خاص برای نقشه راه دشوار خواهد بود. این کار به شما کمک میکند تا تعیین کنید چه اقداماتی باید انجام شود و اطمینان حاصل کنید که همه آنها را با اهداف خود هماهنگ میکنید.
گام بعدی شناسایی اهداف تجاری است که میخواهید به آن برسید. اهداف تجاری میتواند هر چیزی باشد، از افزایش فروش به میزان X٪، به دست آوردن Y مشتری جدید در هر ماه یا ایجاد محصولی که صنعت را متحول میکند. این اهداف باید همزمان با استراتژیهای بلند مدت و کوتاه مدت هماهنگ باشد. بنابراین هنگام تنظیم اهداف کسب و کار، به خاطر داشته باشید که چگونه آنها با استراتژی شما مرتبط هستند. به عنوان مثال، فرض کنید هدف شما دستیابی به رضایت 100 درصدی مشتری است. به این فکر کنید که آیا رشد فروش برای دستیابی به این هدف کمکی خواهد کرد یا نه. شاخصهای کلیدی کسب و کار معیارهایی هستند که میتوانید برای دستیابی به این اهداف از آنها استفاده کنید. اهداف تجاری و شاخصهای کلیدی کسب و کار همیشه باید دست به دست هم بدهند. شاخصهای کلیدی عملکرد به معیارهایی اشاره دارد که به اندازهگیری عملکرد هر استراتژی یا عمل تجاری کمک میکند. آنها میتوانند هر چیزی باشند، از تعداد مشتریان جدیدی که در ماه به دست میآیند، نرخ رشد درآمد در طول زمان و … شاخصهای کلیدی کسب و کار نیز برای ردیابی پیشرفت به سمت اهداف تجاری استفاده میشوند.
هنگامی که اهداف خود را شناختید، زمان تعیین نقاط عطف کسب و کار فرا میرسد؛ یعنی اهداف خاصی که برای تحقق یک هدف تجاری باید برآورده شوند. نقاط عطف کسب و کار میتواند شامل راه اندازی محصولات یا خدمات جدید در هر سه ماهه، استخدام یک نفر در ماه (در صورت وجود بودجه) و غیره باشد. نقاط عطف کسب و کار نیز باید نتایج قابل اندازهگیری داشته باشند تا بتوانید پیشرفت در جهت دستیابی به آنها را دنبال کنید! از سوی دیگر، جدولهای زمانی کسب و کار شامل تخمینهایی درباره زمان وقوع هر نقطه عطف (به عنوان مثال، تاریخ شروع/پایان)، همراه با هزینه مربوط به آن است. هزینهها میتواند شامل سرمایه مالی و ساعتهایی باشد که افراد صرف کارهای مربوط به دستیابی به اهداف کسب و کار شما کار میکنند – کارکردهایی مانند بازاریابی، فروش، توسعه محصول و غیره. جدول زمانی کسب و کار باید شامل هر رویداد مهمی مانند راه اندازی محصول، کمپینهای بازاریابی جدید و غیره باشد که میتواند بر پیشرفت به سمت اهداف تعیین شده در نقشه راه تجاری تاثیر بگذارد.
مرحله بعدی تعیین وظایف و مسئولیتها برای افراد یا تیمهاست. تقسیم اهداف تجاری به وظایف خاص و قابل اجرا برای هر کسی که سعی در دستیابی به آنها دارد ضروری است. انجام این کار همچنین به اعضای تیم اجازه میدهد تا درک بهتری داشته باشند که برای کمک به موفقیت سازمان روی چه چیزی باید کار کنند. هنگام تخصیص وظایف، مطمئن شوید که آنها دارای ویژگیهای زیر هستند:
تعیین اهدافی که این ویژگیها را داشته باشد، کمک میکند تا اطمینان حاصل شود که همه اعضای تیم متوجه میشوند که چه کاری باید انجام دهند و چه زمانی باید آن را انجام دهند.
آخرین مرحله اجرای نقشه راه کسب و کار، پیگیری پیشرفت است. مطمئن شوید که اهداف تجاری و شاخصهای کلیدی عملکرد خود را به طور منظم مرور میکنید تا بتوانید در صورت لزوم آنها را اصلاح کنید. انجام این کار به شما کمک میکند که در مسیر دستیابی به اهداف تجاری خود باقی بمانید!
نقشه راه کسب و کار برای همه در نظر گرفته شده است – از مدیر عامل تا یک کارآموز. نقشه راه همچنین باید قالب ثابتی داشته باشند که این کار را برای افرادی که با اهداف تجاری سازمان شما آشنا نیستند (مثلاً مشتریان) آسان کند.
نقشه راه کسب و کار باید شامل نقاط عطف کلیدی، اهداف، و وظایف محول شده باشد تا هیچ سردرگمی در مورد آنچه که در آینده باید انجام شود یا زمانی که ممکن است نیاز به انجام داشته باشد، وجود نداشته باشد. این فرآیند همچنین کمک میکند تا اطمینان حاصل شود که اعضای تیم میدانند چگونه به اهداف بزرگتر دست یابند.
نقشه راه برای سازمان، باید دارای سطح مناسبی از جزئیات بوده و به اندازه کافی آسان و دقیق باشد که مفید واقع شود. اگر نقشه راه کسب و کار خیلی سطح بالایی داشته باشد، هیچ جهتی در مورد نحوه انجام یک کار خاص ارائه نمیدهد و بالعکس. بسیار مهم است که یک حد وسط پیدا کنید و تمام اطلاعات مورد نیاز را مشخص کنید، اما نه آنقدر بالا که یک فرد عادی نتواند آن را درک کند.
نقشه راه کسب و کار به طور مرتب به روز میشود. اهداف کسب و کار در طول زمان تغییر خواهند کرد، بنابراین ضروری است که نقشه راه کسب و کار خود را بر این اساس به روز کنید. انجام این کار تضمین میکند که همه جدیدترین اطلاعات را دارند و به پیگیری پیشرفت و شناسایی مشکلات/ موانع احتمالی در مسیر کمک میکند.
نویسنده: بیتاپیربوداقی
منابع: chisellabs.com